فحشا چیست؟ (مطالب اصلی بعد از این متن)

فحشا چیست؟ (مطالب اصلی بعد از این متن)

 

شلاق زدن شکنجه است و شکنجه گناهی زشت است پس مجری شلاق و آمر شلاق فاحشه هستند.


فحشا یعنی قوانین کشور برپایه اومانیسم و حقوق بشر نباشد.
فحشا در ایران یعنی اعتقاد به دینی که در آن حجاب اجباری است.
فحشا یعنی آزار مردم با گشت ارشاد.
فاحشه کسی است که به زندگی خصوصی زنان و دختران فضولی کند.
فحشا یعنی در بوق کردن زندگی خصوصی دیگران
فحشا یعنی اعتقاد به دینی که پیامبر و امامان آن دین برده داری را حلال دانسته باشند و خرید و فروش برده کرده باشند.
فاحشه یعنی پیرو دینی که بین مسلمان و نامسلمان تبعیض می گذارد.


فحشا یعنی حکومتی که بر اساس دین اسلام حاکمیت کند و فاحشه پیروان حکومت اسلامی هستند.
این مقاله را حتما بخوانید:تبیین اینکه فحشا و فاحشه واقعی کیست.


توجه: نویسنده این وبلاگ مرد و ناشناس است و قرار ملاقات کاری و مشورتی نمیگذارد و در رابطه با این وبلاگ و تحت عنوان نویسنده و مطلع این وبلاگ کسی را از داخل یا خارج ایران دعوت نمی کند وهرکس ادعا کرد نویسنده این وبلاگ یا وکیل و دوست و رابط و خبرنگار این وبلاگ است یک دروغگو جهت دام تروریستی و کلاهبرداری است.

لیست موضوعات وبلاگ (کلیک کنید)

۰۱_۰۶

Utopia روح و بدن زنان همچون سرزمین استعمارشده

در زمان ساخت اتوپیا قوانین آلمان نسبت به حالا آزادی کمتری برای زنان داشت و قانون از زنان سکسی کمتر حمایت میکرد.

منبع این نوشتار

لینک دانلود در انتهای مطلب

شهید ثالث در فیلم اتوپیا نیز از طریق رابطه مرد صاحب روسپی‌خانه و زنان روسپی، نه فقط ساختار قدرت در روابط جنسیتی میان مرد و زن را به چالش می‌کشد بلکه مناسبات سرمایه‌داری در روابط شغلی میان کارگر و کارفرما را نیز زیر سوال می‌برد. او با بهره بردن از ویژگی‌های فرمالیستی ثابت آثارش مثل فضای بسته و خفقان‌بار، زمان کشدار و طولانی، نماهای ساکن و ملالت‌بار، ریتم کند و سنگین، لحن یکنواخت و سرد، زنان روسپی را همچون زندانیانی محکوم به حبس ابد با کار اجباری در روسپی‌خانه نشان می‌دهد که بدن‌شان همچون سرزمینی استعمارشده، چپاول و غارت می‌شود ولی خودشان هیچ بهره‌ای نمی‌برند. 

در فیلم اتوپیا، مردی به نام هاینز با راه‌اندازی روسپی‌خانه‌ای، اتوپیای خیالی برای خود می‌سازد که در آن به فرمانروایی مطلق برسد. از همان ابتدا که خانه را موقع خرید بررسی می‌کند و بعد مراحل بازسازی آن را پشت سر می‌گذارد، به گونه‌ای با همه حرف می‌زند که همه چیز کاملا مطابق نظر و تحت کنترل او باشد. وقتی او را همراه با رناته در خانه می‌بینیم، به نظر می‌رسد با یک زوج روبرو هستیم اما هرگاه رناته نظری درباره خانه می‌دهد و می‌خواهد در شکل‌گیری باشگاه مشارکت کند، با پرخاش و تحقیر هاینز روبرو می‌شود که او را خفه می‌کند. رناته هرچند همسر هاینز است اما شریک زندگی او نیست بلکه به عنوان یک روسپی برای او کار می‌کند و هیچ سهمی از سرمایه و سود هاینز ندارد. از این جهت میان او و زنان روسپی دیگر که استخدام می‌شوند، تفاوتی نمی‌بینیم. در صحنه استخدام زن‌های روسپی، او هم در میزانسنی مشابه وارد اتاق می‌شود و خودش را معرفی می‌کند و کنار بقیه زن‌ها می‌ایستد. قاب‌بندی ساکن و ایستای شهید ثالث از چند زن ایستاده در برابر نگاه مرد، به‌خوبی آن‌ها را همچون اشیاء و وسایل خانه نشان می‌دهد که هاینز با بررسی ظاهر و شخصیت‌شان درباره خریدشان تصمیم می‌گیرد. هاینز تک‌تک زنان را زیر نظر می‌گیرد، بدن‌شان را وارسی می‌کند، نحوه رفتار و گفتارشان را می‌سنجد. بعد با تحقیر، تمسخر و توهین، آن‌ها را ارزش‌گذاری می‌کند، بر آن‌ها قیمت می‌گذارد و می‌گوید چطور بپوشند و چطور خود را عرضه کنند که مورد قبول مشتری‌ها باشند.


لورا مالوی، از نظریه‌پردازان شاخص نظریه نقد فمینیستی فیلم، بیان می‌کند که از دیدگاه روانکاوی فروید، زنان به دلیل نداشتن قضیب (اندام جنسی مردانه) برای مردان یادآور زخم اختگی هستند. او به عقده ادیپ و دورانی اشاره دارد که پسربچه متوجه فقدان اندام جنسی در مادر می‌شود و فکر می‌کند که پدرش مادر را اخته کرده است. پسربچه از ترس مجازات اختگی، میلش به مادر را واپس می‌راند، از قانون پدر اطاعت می‌کند و وارد نظام پدرسالار می‌شود. مالوی در بحث تماشاگری جنسی توضیح می‌دهد که مرد از طریق افشای نقص یا جرم زن می‌کوشد بر زن سلطه بیابد تا روان‌زخم خود را ترمیم کند. 


در اتوپیا هم با این‌که هاینز مدام از کاسبی و تجارت و سرمایه و سود حرف می‌زند، به نظر می‌رسد همه آن سازوکار اقتصادی (خانه و زنان روسپی) بهانه‌ای است تا بحران مردانگی‌اش را برطرف کند. در  فیلم با مردی روبرو هستیم که در خلوت خود از سردردهای مزمن رنج می‌کشد، از درد روی زمین می‌افتد و همچون جنینی به خود می‌پیچد. گویی زخمی دردناک را از کودکی‌اش با خود حمل می‌کند که ناشی از رابطه ناکام او با پدرش است. او نتوانسته سیر ادیپی‌اش را طی کند، وارد سامانه نمادین پدرسالار شود و جای او را بگیرد. هاینز به پسربچه نابالغی می‌ماند که می‌ترسد پدرش او را اخته کند. کابوسی که هاینز از چاقو زدن پدر بر تن خود می‌گوید، معادلی از همین اضطراب اختگی اوست. از این رو تلاش می‌کند تا با سلطه بر زنان روسپی، مردانگی خدشه‌دارشده‌اش را احیا کند. به همین دلیل هرگز نمی‌بینیم که از رابطه جنسی با زنی لذت ببرد بلکه تنها از خوار و حقیر کردن بدن زنان و مرعوب کردن شخصیت‌شان در رابطه جنسی است که قدرت می‌گیرد، برتری خود را به رخ می‌کشاند و احساس می‌کند مرد واقعی به نظر می‌رسد.


هاینز با آگاهی از نیاز زنان به او برای کسب درآمد، حکومت دیکتاتوری خود در روسپی‌خانه را بنا می‌نهد. هر یک از زنانی که برای هاینز کار می‌کنند، زنانی فرودست و آسیب‌پذیر از لحاظ طبقاتی هستند که باعث وابستگی‌شان به مرد می‌شود. رناته پیشخدمتی بوده که فریب هاینز را خورده و مجبور به روسپی‌گری برای او شده است؛ رزی تلاش می‌کند تا پولی پس‌انداز کند و پسرش را نزد خود بیاورد؛ هلکا به‌تازگی طلاق گرفته و به دنبال راهی است تا آرایشگاهی راه بیندازد و حضانت بچه‌هایش را بگیرد؛ مونیکا که رابطه‌اش را با مرد متأهلی تمام کرده است، می‌خواهد روی پای خودش بایستد؛ سوزی هم که مستقل‌تر و جسورتر به نظر می‌رسد، برای تامین کرایه خانه مجبور است برای هاینز کار کند. صحنه‌ای که زنان با هم مجلات را ورق می‌زنند و درباره خرج کردن پول‌شان رویاپردازی می‌کنند و برای رفتن به تعطیلات نقشه می‌کشند، با زنانی محروم روبرو می‌شویم که لذت یک زندگی عادی نیز از آن‌ها دریغ شده است. بنابراین مهم‌ترین بند اتصال زنان به هاینز پول است. آن‌ها مجبورند پولی را که از روسپی‌گری به دست می‌آورند، در اختیار هاینز بگذارند و منتظر بمانند تا هاینز به آن‌ها دستمزد ناچیزی بدهد و برای رسیدن به پولی که حق‌شان است، انواع تحقیر و توهین و خشونت را تحمل کنند.  


شهید ثالث در صحنه‌های رابطه جنسی زنان با مشتریان، هرگونه شور و لذت و حسی را حذف می‌کند و موقعیت را بدون سویه‌های دراماتیک و اروتیک رایج به تصویر می‌کشد. یکنواختی، زمختی و سردی حاکم بر روابط صحنه، حس خستگی و فرسودگی ناشی از کاری مشقت‌بار و طاقت‌فرسا را انتقال می‌دهد و بدن‌های زنان روسپی را همچون بدن‌های کارگرانی می‌نمایاند که از بس از آن‌ها کار کشیده و بهره برده شده، خصلت ماشینی و مکانیکی پیدا کرده‌اند. دقیقا این انسانیت‌زدایی از تن زنان روسپی است که آن‌ها را به مثابه کالای جنسی نشان می‌دهد که برای کارفرما سود می‌آورند اما خودشان از آن سهمی ندارند. مهم‌ترین مولفه‌ای که در تداعی حس استثمارشدگی زنان روسپی در فیلم نقش دارد، عنصر تکرار است که از ویژگی‌های ثابت در آثار شهید ثالث به حساب می‌آید. در فیلم‌های او هر عملی آن‌قدر تکرار می‎شود که خصلت سیزیف‌وار می‌یابد و شخصیت را در دور باطلی نشان می‌دهد که از آن خلاصی ندارد. از دل این تکرار بی‌پایان است که امکان هر گونه تغییر و تحول از بین می‌رود و کاراکترها در موقعیت ناگزیر و تراژیک خود باقی می‌مانند.


زنان تا زمانی که امید دارند بتوانند دستمزدهای‌شان را از هاینز بگیرند، شرایط خفقان‌بار و ظالمانه حاکم بر روسپی‌خانه را تحمل می‌کنند. بارها تحقیر و سرکوب می‌شوند، کتک می‌خورند، مجبور به رابطه جنسی پر از خشونت با هاینز می‌شوند اما چون پول‌شان دست هاینز است، نمی‌توانند آن‌جا را ترک کنند. با این وجود می‌کوشند به شکل‌های مختلف از انفعال و انقیادی که به آن‌ها تحمیل می‌شود، سر باز زنند. آن‌ها با نافرمانی‌های پنهانی، مثل مشروب خوردن مخفیانه، آب دهان ریختن در مشروب مرد، یا پول اضافه گرفتن از مشتریان و پنهان کردن آن، در برابر سرکوب مطلق مقاومت نشان می‌دهند. اما هاینز متوجه می‌شود و زنانی را که از قانونش تخطی کرده‌اند، به شکل وحشیانه‌ای مجازات می‌کند. زنان از ترس کتک خوردن و تنبیه شدن سکوت می‌کنند و تسلیم می‌شوند. 


در این میان سوزی از همان ابتدا در برابر سلطه‌گری هاینز می‌ایستد و اجازه نمی‌دهد با او مثل برده جنسی رفتار شود. او تنها کسی است که به دلیل داشتن خانه مستقل می‌تواند از آن روسپی‌خانه به مثابه زندان خارج شود و با دنیای بیرون ارتباط داشته باشد. اوست که با خواندن خبر روزنامه درباره قتل زنی توسط دوست پسرش، نظام مردسالار حاکم بر جامعه را به چالش می‌کشد، مقابل هاینز می‌ایستد و پولش را می‌خواهد. کتک می‌خورد اما آنجا را ترک می‌کند. او با سرکشی‌اش، فکر فرار و رویای رهایی را در ذهن دیگران به وجود می‌آورد. با این همه، سوزی هم به خاطر پول مجبور می‌شود دوباره بازگردد و شعله امیدی که در دل زنان روشن کرده بود، خاموش می‌شود. اوج یأس زنان برای تغییر وضعیت‌شان را می‌توان در خودکشی مونیکا دید. صحنه‌ای که تن خونین مونیکا در وان حمام دیده می‌شود، انگار با تن استثمارشده‌ای مواجه هستیم که فقط با مرگ آزاد می‌شود. 


زنان وقتی از میل سرکوب‌شده‌شان به آزادی آگاهی می‌یابند که شبی هاینز به روسپی‌خانه بازنمی‌گردد و آن‌ها بدون هیچ سلطه و نظارتی فرصت زندگی کردن پیدا می‌کنند. با صدای بلند موسیقی گوش می‌دهند، مشروب می‌خورند و با هم می‌رقصند. هرچند روز بعد هاینز بازمی‌گردد و لذت آزادی به همان شب خلاصه می‌شود اما بعد از آن شب است که فکر کشتن هاینز که در ابتدا رویای فردی رناته است، به هدف جمعی همه زنان بدل می‌شود و آن‌ها را برای نابودی مرد در کنار هم قرار می‌دهد. وقوع قتل مرد بعد از رابطه جنسی اجباری‌اش با رناته، به‌خوبی جنبه انتقام‌جویانه مرگ او را نشان می‌دهد. هاینز با سردی و بی‌تفاوتی از زن بهره جنسی می‌برد و بعد به او پشت می‌کند و رناته از فرصت استفاده می‌کند و قیچی را که از قبل زیر بالش خود پنهان کرده، در شکم مرد فرو می‌کند. هجوم جمعی زنان به هاینز که هر کدام با چیزی تن مجروح او را از پای درمی‌آورند، همبستگی زنان را برای بازپس‌گیری بدن‌های استثمارشده‌شان را می‌نمایاند. این اتحاد و پیوند زنانه آرام‌آرام از دل تنش، رقابت و بی‌اعتمادی ساخته شده و زن‌ها را به این درک رسانده که همه آن‌ها یکی هستند. فیلم عامدانه مرگ هاینز را طولانی و کشدار به تصویر می‌کشد. او تا لحظه جان سپردن، زنان را تهدید می‌کند و از مجازات می‌ترساند؛ مثل همه دیکتاتورهایی که تا آستانه نابودی‌شان دست از استبداد و سرکوب و سلطه‌گری برنمی‌دارند و وقتی با پایان کار خود مواجه می‌شوند، باورشان نمی‌شود که سقوط کرده‌اند.  


شخصیت‌های آثار شهید ثالث هرگز از موقعیت ناگزیر خود خارج نمی‌شوند و رویای آن‌ها برای تغییر وضعیت‌شان ناکام می‌ماند. زنان بعد از کشتن هاینز در حال پاک کردن خون از در و دیوارهای اتاق و گفتن از رویاها و نقشه‌های‌شان برای آینده‌اند که صدای زنگ در خانه می‌آید. رناته در را باز می‌کند. موتیفی که بارها در فیلم تکرار شده است و حالا معنای تداوم و تسلسل کار زنان در روسپی‌خانه را تداعی می‌کند. 


ماندن زنان در روسپی‌خانه، می‌تواند عملی منفعلانه تلقی شود اما نحوه درک و دریافت مخاطب از انتخاب زنان بستگی به نوع نگرش آن‌ها به مسئله روسپیگری دارد. کسانی که روسپیگری را همچون استیگما و داغ ننگ برای زنان در نظر می‌گیرند و آن را به عنوان تن‌فروشی تحقیر می‌کنند، به نظرشان زنان حتی پس از مرگ زندانبان‌شان قادر به ترک زندان نیستند و در زندان خودساخته‌ی تازه‌شان می‌مانند. اما کسانی که به زنان روسپی به عنوان کارگران جنسی می‌نگرند و کارشان را با حذف جنبه‌های استثمارگرانه مردانه به رسمیت می‌شناسند، ماندن آن‌ها در روسپی‌خانه را نوعی انتخاب و تلاش آگاهانه برای کسب استقلال مالی تحلیل می‌کنند. در ظاهر هرچند در ظاهر موقعیت زنان تغییر نکرده است اما در واقع حالا زنان بدون اینکه زیردست مردی کار کنند و مورد بهره‌برداری مالی و جنسی قرار بگیرند، برای خودشان کار می‌کنند و هر طور دوست دارند خرج می‌کنند. سوزی بعد از مرگ هاینز می‌گوید: «حالا آزادیم». این آزادی با واژگونی سلسله مراتب قدرت در نظام جنسیتی و طبقاتی حاصل می‌شود و زنان از ابژه‌ای برای سرمایه‌داری و مردسالاری خارج می‌شوند و به خودبازنمایی تازه‌ای به عنوان سوژه‌ای با عاملیت زنانه دست می‌یابند. 

لینک دانلود 

لینک دوم

لینک جستجوی سایر دانلودها

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر